جدول جو
جدول جو

معنی وا زن - جستجوی لغت در جدول جو

وا زن
باد بزن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واحزن
تصویر واحزن
در حال اندوه می گویند، افسوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وا زدن
تصویر وا زدن
پس زدن، رد کردن
فرهنگ فارسی عمید
(حَ زَ)
مرکّب از: ’وا’ ندبه + منادای مندوب، لفظی است که هنگام اندوه آرند. از اصوات افسوس و اندوه است:
پیش چنین تحفه کو تمیمۀ عقل است
واحزن از جان بوتمام برآمد.
خاقانی.
رجوع به واحزنا شود
لغت نامه دهخدا
(زِ)
سنجیده، سنگین. ثقیل. (از اقرب الموارد) ، تام. درهم وازن، ای تام. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). درهم وازن، درهم باسنگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از واحزن
تصویر واحزن
واحزنا: پیش چنین تحفه کو تمیه عقل است واحزن از جان بو تمام برآمد
فرهنگ لغت هوشیار
راه زن، دزد
فرهنگ گویش مازندرانی
قلاب ماهی گیری
فرهنگ گویش مازندرانی
هوا زنگ بزئن
فرهنگ گویش مازندرانی